بتمن دیگر یک کتاب کمیک نیست. "شوالیه تاریکی" ساخته کریستوفر نولان فیلمی جن زده است که از مبدأ خود فراتر می رود و به یک تراژدی گیج کننده تبدیل می شود. آنها شخصیت هایی را ایجاد می کنند که ما آنها را گرامی می داریم. این به دلیل عملکرد، کارگردانی، نگارش و کیفیت فنی برتر کل تولید است. این فیلم و تا حدی «مرد آهنی» در حال تعریف مجدد امکانات «فیلم کمیک بوکی» هستند.
«شوالیه تاریکی» داستانی ساده درباره خوب و بد نیست. بتمن خوب است، بله، جوکر شیطان است، بله. اما بتمن معمایی پیچیدهتر از حد معمول را مطرح میکند: شهروندان گاتهام سیتی در آشفتگی هستند و او را هوشیار میخوانند و او را برای مرگ پلیسها و دیگران مقصر میدانند. جوکر چیزی بیش از یک شرور است. این مفیستوفل است که اقداماتش به گونه ای شیطانی طراحی شده است تا معضلات اخلاقی را برای دشمنانش ایجاد کند.
بازیگر اصلی فیلم هیث لجر فقید در نقش جوکر است. آیا او اولین برنده اسکار پس از مرگ پس از پیتر فینچ خواهد بود؟ فیلم او جوکر از الهام واقعی شخصیت در فیلم صامت کلاسیک مردی که می خندد (1928) قدرت می گیرد. آرایش دلقک او کثیفتر از قبل است، غرور او زخمهای عمیقی را به وجود میآورد، و او مدعی شد که به دنبال انتقام برای مجازات وحشتناکی است که پدرش در کودکی برایش وضع کرده بود. در یک نقشه شیطانی در پایان فیلم، او از دو محموله مسافر می خواهد که دیگری را قبل از اینکه خودشان منفجر شوند منفجر کنند. در طول فیلم، او موقعیتهای شوخآمیزی خلق میکند که بتمن (کریستین بیل)، کمیسر گوردون (گری اولدمن) و دادستان کل هاروی دنت (آرون اکهارت) را مجبور میکند تا تصمیمهای اخلاقی غیرممکن بگیرند. در پایان، کل بنیاد اخلاقی اسطوره بتمن تهدید می شود.
از آنجایی که این بازیگران و دیگران بسیار قدرتمند هستند و از آنجایی که فیلم اجازه جلوههای ویژه شگفتانگیز خود را بر روی انسان نمیدهد، از اینکه درام چقدر میتواند بر ما تأثیر بگذارد شگفتزده شدیم. اکهارت در نقش هاروی دنت که شخصیتش در سرنوشتی وحشتناک به یک جانور تلخ تبدیل میشود، به خوبی کار میکند. در یک فیلم کمیک، مرسوم است که فاصله معینی از رویداد حفظ شود، تا همه چیز از طریق یک صفحه نمایش پیچیده نمایش داده شود. شوالیه تاریکی در اطراف آن دفاع ها می لغزد و ما را درگیر می کند.
بله، جلوه های ویژه فوق العاده است. آنها بر انفجارها و بلایای مورد انتظار تمرکز می کنند و صحنه های تعقیب و گریز عالی و خوش ساختی دارند. این فیلم در لوکیشنی در شیکاگو فیلمبرداری شده است، اما از مکان های دیدنی آشنا مانند شهر مارینا، ساختمان ریگلی یا خط افق دوری می کند. مردم شیکاگو مکانهای زیادی را میشناسند، بهویژه خیابان لا سال و لوور واکر درایو، اما کارگردان نولان سفری انجام نمیدهد. این شهر به عنوان بیابانی از آسمان خراش ها معرفی می شود و سکانس اصلی در برج ناتمام ترامپ می گذرد. از میان این ارتفاعات، بتمن با استفاده از ردای خود به عنوان چتر نجات، در انتهای سیم محکم حرکت می کند، یا گاهی اوقات واقعا پرواز می کند.
توطئه کم و بیش شامل تلاش های جوکر برای تحقیر برای همیشه نیروها و فاش کردن هویت مخفی بتمن، نشان دادن او به عنوان یک ظاهرگر و فریبکار نیست. او گوردون و دنت را در لیست هدف خود قرار می دهد و ترفندهای بی رحمانه ای را برای بازی با این واقعیت ابداع می کند که زمانی بروس وین او را دوست داشت و هاروی دنت اکنون عاشق دستیار D.A. ریچل داوز (مگی جیلنهال). ترفندها بی رحمانه تر از آن چیزی است که او تصور می کند، زیرا جوکر هویت بتمن را نمی داند. هیث لجر دیالوگهای زیادی در فیلم دارد، بیشتر آنها از شوخیها و شوخیهای معمولی که میدانیم نیست: او از نظر روانی پیچیدهتر است، دوراهیهایی را که قرار داده است شناسایی میکند و دلایل آنها را برای آنها توضیح میدهد. فیلمنامه کریستوفر نولان و برادرش جاناتان (که برای اولین بار در «یادگار» با هم کار کردند) عمق و شعری بیش از آنچه انتظار داشتیم دارد.
دو تا از شخصیتهای فرعی نقشهای مهمی در اکشن دارند و بازیگران بزرگ مورگان فریمن و مایکل کین بدون هیچ زحمتی آنها را بازی میکنند. فریمن، به عنوان نابغه علمی، لوسیوس فاکس، مسئول ستاد زیرزمینی بروس وین است و به روش استراق سمع همه شهروندان شهر گاتهام اعتراض اخلاقی می کند. موقعیت او پیامدهای سیاسی فعلی دارد. کاین پیشخدمت وفادار آلفرد است که بهتر از هرکسی وین را درک می کند و در مورد یک پیام حیاتی تصمیم می گیرد.
نولان همچنین فیلم قبلی و عالی Batman Begins (2005) را کارگردانی کرد که بیش از هر زمان دیگری در مورد ریشه های بروس وین و دلایل اجبار او به جزئیات پرداخت. با این حال، اکنون نوبت جوکر است که تمام گذشته خود را با دیالوگ می پردازد، نه با فلاش بک. هیچ اشارهای به دوران کودکی بتمن وجود ندارد، اما ما مطمئناً آن را به خاطر میآوریم و متوجه میشویم که این درگیری بین دو بزرگسالی است که ظلم دوران کودکی آنها را تحریف کرده است - یکی با تلاش برای انجام خوب و دیگری با تلاش برای انجام بد. ممکن است خودشان به طور غریزی آن را درک کنند.
به نظر می رسد چیزی اساسی در قلمروهای بالاتر یک فیلم کمیک بوک در حال وقوع است. «مرد عنکبوتی 2» (2004) ممکن است اوج یک فیلم سنتی را بر اساس قهرمانان کتاب های مصور تعریف کرده باشد. فیلمی مانند «پسر جهنمی دوم» جدید به کارگردانش اجازه میدهد تا دیدگاههای تخیلی خود را آزاد کند. اما اکنون "مرد آهنی" و حتی "شوالیه تاریکی" این گونه را به آب های عمیق تر می برند. آنها متوجه می شوند، همانطور که برخی از خوانندگان کتاب های مصور به طور غریزی انجام می دهند، که این داستان ها بر ترس های عمیق، آسیب ها، تخیلات و امیدها تأثیر می گذارد. و افسانه بتمن، با منشأ نوآر خود، پربارترین برای کشف است.
در دو فیلم بتمن، نولان این شخصیت را ویرایش کرد تا بوم نقاشی برای طیف وسیع تری از احساسات انسانی باشد. از آنجایی که بروس وین مرد بسیار مشکلی است، شکی نیست، و اگر او هرگز در تبعید بوده است
- ۰۰/۱۰/۰۶