«عشق سگی از جهنم است» خالکوبی بین سینههای الکسیا را میخواند که فقط یکی از خالکوبیهایی است که قاب لاغر او را میپاشند. این خالکوبی یک پرچم قرمز برای همه کسانی است که می خواهند به الکسیا نزدیک شوند، نه فقط به سینه های او، بلکه به طور کلی به او نزدیک شوند. اکثر مردم پرچم قرمز را نادیده می گیرند. شاید آنها فقط فکر می کنند که او از طرفداران چارلز بوکوفسکی است. هر چه که باشد، الکسیا را «به دست نمی آورند». الکسیا، گیره برهزن وحشی و قهری در مرکز فیلم ترسناک بدن هذیانآمیز جولیا دوکورنو، فیلمساز فرانسوی «تیتان» است، که به خاطر صفحه تیتانیومی که جمجمه الکسیا را پس از یک تصادف رانندگی در دوران کودکی نگه داشته، نامگذاری شده است.
مانند اولین فیلم دوکورنو، «Raw»، «Titane» مجذوب آسیبپذیریها و انگیزههای بدن، فرآیندهای هولناک آن، و اینکه چگونه «ما» جمعی تلاش میکند تا با همه اینها کنار بیاید، چه از طریق خودمان و چه برعکس، با تصعید. نیاز به چیزهای دیگر هیچ یک از این فرآیندها خوشایند و/یا از نظر اجتماعی قابل قبول نیستند. شما نمی توانید ذاتا غیر قابل کنترل را کنترل کنید. «تیتان»، برنده نخل طلای جشنواره کن امسال، فیلمی افراطی، خشن، بیرحم و خندهدار است، اما فضایی که نه تنها برای لطافت، بلکه تفکر فراهم میکند، آن را به فیلمی «بهشدت» تأمل برانگیز تبدیل میکند. خوب.
هر چیزی که با الکسیا "اشتباه" دارد و اشتباهات زیادی وجود دارد، مربوط به حادثه ای است که جمجمه او را ترک کرد. او برای اولین بار دیده می شود، کودکی با چشم مرده از نوع "بذر بد" (با بازی آدل گیگ)، در حالی که صدای موتور را در هماهنگی با وسیله نقلیه در حال انجام می دهد، به پدرش می درخشد. اجتناب از این ایده که او میخواهد ماشین تصادف کند، یا حداقل میخواهد تصادف به وجود بیاید، دشوار است. او که از بیمارستان بیرون میآید، زخمی که دور سر نیمهتراشیدهاش میچرخد، دستهایش را دور ماشین میاندازد و پنجره را میبوسد. یک دیدار مجدد پرشور سالها بعد: الکسیا (اکنون با بازی آگاته روسل)، سرش که هنوز نیمه تراشیده است، در نمایشگاههای اتومبیل امرار معاش میکند. او یک شخصیت منزوی و منع کننده است، حتی بیشتر از آن زمانی که ناگهان یک هوادار پرخاشگر را که او را به سمت ماشینش تعقیب می کند، می کشد. بعداً در همان شب، او به داخل یک کادیلاک رنگآمیز با گاز میخزد تا یک دیدار مجدد هیجانانگیز دیگر، اما این بار جنبه جنسی دارد. رابطه جنسی با ماشین منجر به بارداری می شود و الکسیا با روکش تیتانیوم با وحشت خیره می شود زیرا شکمش بیرون زده است، سینه هایش روغن موتور نشت می کند و روغن سیاه زیر دوش از واژنش می ریزد. بدن او اکنون در سفری است که او را شامل نمی شود.
در همین حین، اجساد روی هم انباشته می شوند. الکسیا یک قاتل بی امان است. این قتل ها در نهایت وحشتناک هستند. پس از ترک یک شاهد در یک قتل، او مجبور به فرار می شود. الکسیا وقتی تصویری را می بیند که توسط کامپیوتر ساخته شده است از اینکه امروز یک کودک گم شده معروف به نام آدرین چگونه به نظر می رسد، الکسیا ایده درخشانی پیدا می کند. او بدون معطلی، بینی خود را می شکند، سینه ها و شکم باردار خود را می بندد و به ایستگاه پلیس می رود و خود را به عنوان آدرین گمشده معرفی می کند. این یک پیچش داستانی منحرف و خندهدار است و نشاندهنده نیمه دوم فیلم است که از نظر حس بسیار متفاوت از قسمت اول است. پدر آدرین، وینسنت (وینسنت لیندون عالی) یک فرمانده آتش نشانی است که عضلهای دارد که با دیدن پسرش اشک میریزد. تنها در شب، او با شلیک استروئید به خود شلیک میکند، سوزن را به الاغ کبودش میکوبد، بدنش یک نمای شکنجهشده رگهای غیرقابل نفوذ است.
اما ظاهر آن چیزی که به نظر می رسد نیست. وینسنت سطح او نیست، همانطور که الکسیا مال او نیست (یا آدرین مال او نیست). خانه آتش، دنیایی بدون زن از مردان نیمهلباس ماچو است، و با این حال، دکوراسیون آن براساس جنسیت است، فضای داخلی صورتی نئونی ملایم دارد، کاشیهای حمام صورتی روشن است. همانقدر که نیمه اول «Titane» کاملاً دریچه گاز است، نیمه دوم است که همه چیز واقعاً اوج میگیرد، جایی که دوکورنو عمیقاً سوژه خود را میکاود و به سمت آبهای بسیار عجیب و پیچیده میرود. الکسیا آنقدر که شخصیتی با چشمان وحشی درهم تنیده از Fight-or-Flight است، یک شخصیت نیست (البته حامله بچه ای است که پدرش یک کادیلاک است). اما وینسنت... وینسنت یک شخصیت واقعی است، و لیندون بینش عمیقی را به میز ارائه می دهد، و آشفتگی و ترس پسر کوچک را که در زیر آن ماهیچه ها موج می زند، آشکار می کند. استعاره ها چندوجهی هستند و دوکورنو به طرز هوشمندانه ای چیزها را روان نگه می دارد و به اشیا اجازه می دهد که به صورت ناخودآگاه و/یا بصری بر خلاف صراحت در زبان کار کنند. صحنه ای وجود دارد که وینسنت، با چشمانی که از بدبختی خنگ شده بود، سرش را در دامان الکسیا فرو می برد. این دو چهره در نور صورتی غرق شده اند. این تصویر پیتا، به صورت استعاری، کارهای سنگین زیادی را انجام می دهد.
- ۰۰/۰۹/۰۷