من می دانم که چه گناهان پشیمان نشده ای را مرتکب شده ام که مستحق مجازات الهی هستم که همان «نابخشودنی» نتفلیکس است، اما شما این شانس را دارید که توبه کنید و از آن اجتناب کنید. این سه فیلم در یک است که هر کدام به تدریج بدتر می شوند. ما با داستانی از توبه شروع می کنیم، که منجر به یک درام کوتاه وکیل می شود قبل از اینکه به یک تریلر ناخوشایند آدم ربایی و حمله تبدیل شود. این بر اساس یک سریال تلویزیونی است که توسط من دیده نشده است، بنابراین شاید این توضیح می دهد که چقدر این احساس پرپر شده است. ساندرا بولاک دلایلی برای حضور در این فیلم دارد - او همچنین تهیه کننده است - اما کهنه سربازان بزرگی مانند Vincent D'Onofrio، W. Earl Brown و Viola Davis هیچ بهانه ای ندارند. به ویژه، صحنه های دیویس مشکوک است. او یک خط بیهوده دارد که من مطمئن هستم که فیلمسازان قصد نداشتند من به طور جدی به آن فکر کنم. اما آنقدر اظهار نظر هولناک و بیجا است که تحلیل خود من را رنگ آمیزی کرد.
نه اینکه حذف خط باعث می شد این فیلم بهتر شود. اگر فیلمسازان معنای آن را مورد بازجویی قرار میدادند، ممکن بود کار را بالا ببرد. زمینه این است: روث اسلیتر بولاک از زندان خارج می شود و به خانه لیز و جان اینگرام (به ترتیب دیویس و دونوفریو) می رسد. در یک منطقه روستایی خارج از سیاتل در میانه ناکجاآباد قرار دارد. اسلاتر قبلاً اینجا زندگی می کرد. در واقع جنایت او در همین خانه انجام شد. روزنامه ها آن را «خانه قتل» نامیدند، واقعیتی که هیچ یک از اعضای این زوج از قبل نمی دانستند. فیلم The Amityville Horror اینگونه شروع شد! اما من پرت می شوم. اسلیتر به قتل یک پلیس مجرم شناخته شد و محکومیت 20 ساله خود را سپری کرد. اکنون او در تلاش است تا کتی، خواهری را که در حبس به جا گذاشته بود، پیدا کند.
جیم این غریبه کاملاً غریبه را که به نظر می رسد در فیلم دوران افسردگی سوار بر ریل است، به خانه اش دعوت می کند. نگاه لیز "آیا این زن سفیدپوست مشکوک را به خانه من دعوت کردی" قیمتی ندارد. اسلیتر در مورد نیات خود دروغ می گوید، اما هنگامی که متوجه می شود جیم وکیل است، با او در مورد تلاش برای یافتن قانونی کتی همسطح می شود. جیم در حالی که با هم چت می کنند او را به ایستگاه اتوبوس برمی گرداند. در همین حال، لیز برای خودش تحقیقاتی انجام می دهد و وقتی جیم به خانه برمی گردد، سخنرانی ویولا دیویس را که سهام او در تجارت است، می گیرد. لیز به شوهر دلسوزش می گوید: "او با خونسردی یک نفر را کشت." "اگر یکی از پسران سیاه پوست شما که در سیستم بودند، مرده بودند."
لیز درست می گوید، اما چرا اینجا ذکر شده است؟ «نابخشودنی» مدام این تصور را ایجاد میکند که ما باید با اسلیتر، زنی که به وقتش خدمت کرده، همدلی داشته باشیم، اما این نمیتواند از ارجاعات به امتیاز او جلوگیری کند و ما را بیتفاوت کند. او حتی به خاطر رفتار خوبش زود از زندان بیرون میآید، که زمینه را برای داستان فرعی انتقام فراهم میکند. در بیشتر قسمتهای فیلم، نمیدانیم چرا اسلیتر این حق را دارد که به دنبال خواهری بگردد که ممکن است برای به یاد آوردن او خیلی جوان بوده باشد. نگهبانان کیتی (ریچارد توماس و لیندا ایموند) این نکته را در طول صحنههای درام وکیل بیان میکنند. چه فایده ای دارد؟ فقط به نظر می رسد که او یک مشکل ساز است. کتی (ایسلینگ فرانسیوسی) از قبل استرس کافی دارد. در صحنه آغازین، ما او را سیاهپوش میکنیم و در یک تصادف بزرگ رانندگی میکنیم.
نورا فینگشیدت کارگردان و نویسندگان پیتر کریگ، هیلاری سیتز و کورتنی مایلز دلایل اسلیتر برای اتحاد مجدد با کیتی را به امید ایجاد تعلیق مبتنی بر رمز و راز از شما محفوظ می دارند. برای انجام این کار، آنها از یکی از بزرگترین پیغامهای حیوان خانگی من استفاده میکنند: تکههای فلاش بک مکرر که فقط تکههایی از قتل کلانتر را نشان میدهد. آنها با آن فوکوس نرم کلیشهای انجام میشوند، سپس با فلاشهای سریعی که همیشه تلگراف میکنند ویرایش میشوند، چیزی که ما فکر میکنیم قطعاً اتفاق افتاده است. در اینجا، بارها و بارها همان عکسها دیده میشود، گویی بودجه فلاش بک 1.39 دلار است. تا ششمین بار که دختر کوچکی را دیدم که جیغ میکشید که صورتش را در شانهای بیجسم فرو کرده بود، آماده بودم که با او فریاد بزنم.
کاش میتوانستم پلیس خشمگین «نابخشودنی» را در مورد رمز و راز قتلش به شما بگویم. اما من می توانم در مورد آن داستان فرعی انتقام ذکر شده به شما بگویم. پسران کلانتر کشته شده چندان خوشحال نیستند که اسلیتر از زندان بیرون آمده است. یکی از برادران می خواهد اجازه دهد، دیگری او را تعقیب می کند و رویای آدم ربایی، خشونت و قتل را در سر می پروراند، به خصوص زمانی که متوجه کتی می شود. البته، این شخص منفعل است که تبدیل به شرور می شود، اما چه فایده ای دارد که ناگهان این را به یک فیلم هیجان انگیز تبدیل کنیم؟ اگر قصد برانگیختن همدردی با اسلیتر است، این طرح داستانی و صحنه ای که در آن او توسط دختر یک پلیس دیگر به طرز وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، این کار را با تبدیل کردن مجریان قانون به جولانگاه پلیس های خشن، غیراخلاقی و کودکان وحشی که آنها بزرگ کرده اند انجام می دهد. . آیا قصد این بود؟
بولاک با اخم دائمی و بی آرایشی که فریاد می زند «لطفا، عیسی عزیز، بگذار اسکار دیگری ببرم» از این ماجرا عبور می کند. راب مورگان چند صحنه خوب به عنوان افسر آزادی مشروط خود دارد که در آن به او توصیه می کند و در عین حال او را به خاطر بی اطلاعی لعنتی سرزنش می کند. «تو یک قاتل پلیس هستی
- ۰۰/۰۹/۲۶