ریدلی اسکات در گل و لای قرون وسطایی غرق می شود و سعی می کند داستان تجاوز جنسی را با بازی جودی کامر، مت دیمون و آدام درایور تعریف کند.
جدیدترین نمایشنامههای حماسی ریدلی اسکات مانند بازآفرینی راشومون با زرهپوش و تلاقی با بازسازی #MeToo از Straw Dogs. این فیلم با الهام از روایت نویسنده اریک جاگر در سال 2004 از آخرین دوئل قضایی رسمی فرانسه به رسمیت شناخته شده، که در آن به خدا اعتماد شد تا برنده عادل را انتخاب کند، در واقع یک درام تجاوز جنسی قرون وسطایی است که در سه فصل از سه منظر متفاوت روایت می شود و همه به یک خون منتهی می شود. نبرد خیس شده به طرز جالبی، وظایف فیلمنامهنویسی بین شخصیتهای اصلی فیلم تقسیم شده است، با مت دیمون و بن افلک (که برای فیلمنامه ویل هانتینگ خوب برنده جایزه اسکار شد) نسخههای مردانه این داستان را مدیریت میکنند در حالی که نیکول هولوفسنر «دیدگاه من را به عنوان یک زن» برای آوردن «صدای متفاوت» به میز.
ما در سال 1386 در پاریس افتتاح میشویم، با نماهایی از مارگریت دو کاروژ (جودی کامر) که بهصورت تشریفاتی سیاهپوش شده و شوهرش، ژان (مت دیمون)، و حریفش، ژاک لو گریس (آدام درایور)، با زنجیر و زره پوشیده شده است. . از اینجا به نبرد لیموژ برمی گردیم، سه بار وقایع منتهی به دوئل عنوانی را مرور می کنیم، و «حقیقت را طبق» هر گوینده بازگو می کنیم. اول ژان است که شجاعانه جان ژاک را نجات می دهد تا زمانی که دوست قبلی اش از نفوذ خود در کنت پیر دالنسون (افلک) استفاده می کند تا زمین و ارث ژان را غارت کند و از آنجا "به صورت جنایتکارانه و بدنی همسرم" را بگیرد. که ژان خواستار جبران دوئل است. نسخه بعدی ژاک است که در آن ژان با تحقیر برای زمینی که هیچ حقی در آن ندارد شکایت می کند و مارگریت که مهریه کم شده اش باعث رنجش همسرش شده بود، فقط «اعتراضات مرسوم» را به پیشرفت های او ارائه می کند («زیرا او یک خانم است»). ، که "بر خلاف میل او نبودند".
در نهایت – و از همه جذابتر – ما روایت مارگریت را داریم، نسخهای کاملاً چشمنوازتر که در آن ژان و ژاک با زنان بهعنوان خانههایی رفتار میکنند که توسط قانون و عرف به وضعیت مالکیت کاهش یافته است. صحنههای اسب سواری با تلاشهای بیثمر ژان برای وارث گرفتن در کنار هم قرار میگیرند (او میگوید: «معتقدم «مرگ کوچکت» خاطرهانگیز و سازندهای بود»)، در حالی که دیدگاههای خودشیفته ژاک از نگاههای معاشقهآمیز به او آشکار میشود. فقط یک لبخند دیپلماتیک باشد این بار بدخیم دنیایی است که در آن فقط مردان قدرت دارند که در صدر است و پیشبینی میکند که یک رویارویی به همان اندازه بیمعنی و وحشیانه باشد، و مارگریت را در خطر زنده سوزاندن به جرم جرأت سخن گفتن قرار میدهد.
پرداختن به تغییرات لحن این داستان بدون گامهای اشتباه بیحساس، به ظرافت زیادی نیاز دارد - نه قویترین لباس اسکات. در حالی که تلما و لوئیز شکوه بصری را به فیلمنامه برنده اسکار کالی خوری در مورد دو زن که در پی تجاوز جنسی راهی برای خود پیدا می کنند به ارمغان آوردند، در عوض The Last Duel در گل و لای و خون محیط دوره خود غرق می شود - سمفونی از خشونت پیکانی و آب و هوای خطرناک از فضای داخلی با نور آتش گرفته تا نمای بیرونی روستایی، همه در تیره و تار و با بال زدن های تصادفی طیور پوشیده شده است. کولهخانهها با صدای تلق تانکرها به صدا در میآیند در حالی که خنیاگران سبک پیتون در سایهها کمین میکنند. حتی برخی لزبین های نرم افزاری در پس زمینه تلاش می کنند تا طرفداران Game of Thrones را راضی نگه دارند.
یک سالاد ترکیبی از لهجه ها با برخی تزئینات غیر اختصاصی اروپایی سرو می شود. گاهی اوقات به نظر می رسد ژاک مرتکب جرمی شده است که مجازات آن این است که حروف صدادار خود را روی یک قفسه کشیده تا مرده باشد. در مورد مدلهای مو، آنها نبرد واقعی گروهها هستند، با یال راک استار درایور که شبیه یک گوت دهه 80 است، بلوند و بزی افلک که تهیهکننده آهنگهای توتونیک یورودیسکو را تداعی میکند، و دیمون با یک جنایت علیه جنایت کار میکند. ماهی کفال طبیعت که هوی متال میدلندز اواسط دهه 70 فریاد می زند.
جایی در میانه این هرج و مرج، چند مشاهدات زیرکانه درباره طبقه، جنسیت و عدالت وجود دارد. وقتی به ژاک گفته میشود «انکار، انکار، انکار»، زیرا جمعیت ظرفیتی برای تفاوتهای ظریف ندارند، به اعصاب موضعی ضربه میزند. با این حال، علیرغم اجرای پرشور کامر و فهرستی چشمگیر از نوبت های فرعی (از جمله صحنه دزدی هریت والتر در نقش مادر پژمرده ژان، نیکول)، The Last Duel تمایل دارد تا تلاش های اصلی نبرد خود را برای پرداختن به مسائل پیچیده با ابزار صریح منعکس کند. از تماشای غوغایی
- ۰۰/۰۹/۲۸